دوستان ما مطالب را برای اعضاء نمیزاریم،برای پیشرفت ما لطفا" عضوء شوید
اس ام اس غمگین و عاشقانه
پنجره ها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم
اگر نمی آیی
اینقدر پنجره ها را زجر ندهم
چشم هایم به جهنم…
::
::
خوش به حالِ تو ؛
که عاشق نشدی!
تا بسوزی در عذاب ِ گفتن ِ یک شعر کوتاه…
برای معشوقه ای که گوشش بدهکار نثر های تو هم نبود
::
::
یه جایی هست که دیگه کم میاری…
از اومدنا؛ رفتنا؛ شکستنا!
جایی که فقط میخوای یکی باشه،
یکی بمونه نره واسه همیشه کنارت بمونه…
من اونجام…!
::
::
عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا
شوخی بود !
حالا… تو بی تقصیری! خدای تو هم بی تقصیر است!
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم…!
::
::
چه قدر عجیب است !در خلوتت دلواپس ِخاطره ای باشی ،که تو را بر باد داده اس
::
::
هدف وسیله را توجیه می کند
آنچنان که بغض من
شانه های تو را…
به دستهــایت ایمــان دارم… غـصّـه هـای مـن در آنـها “آب” مـی شـونـد.
::
::
نبودنت را از روی خط ایرانسلم می فهمم که مدت هاست نیازی به شارژ مجدد ندارد!
::
::
تا دست به قلم میبَرَم سراغِ تو را میگیرند کلمات. چه بنویسم
::
::
راه من… نگاه توست… پلک نزن! بی راهه می روم…
::
::
کــاش مـیدانستــــم
حکمــــت ایــــن روزگـار چـیست،
کـه روز بــه روز
تـو یـوسـف تــر مـیشـوی و مـن یـعــقــوب تــر!؟
::
::
هـیـچ کـس دیـگـــــر تـو نـمـی شـود… حـتـی خـــودت…
::
::
گاهی دلم می گیرد مثل یک مراسم کوچک ختم حتی اگر تمام خیابان ها را آذین بسته باشند…
::
::
من گـم شـده ام؛
از یابنده تقاضا می شود همچنان
به بی تفاوتی خود ادامه دهد
انگــار نــه انگــار…
::
::
غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند، زودتر به استخوان می رسند..!
::
::
تسبیـح نیستم اما
نفسـم را به شماره انداخته است
شوق دست های تو…
::
::
من از درد
خاموش می شوم…
درد تو در من خاموش نمی شود اما…
::
::
مـی خواستم بمانم، رفتم. می خواستم بروم، ماندم.
نه رفتن مهم بود و نه ماندن…
مهم
من بودم
که نبودم…!
::
::
با خواب من چه کار داری؟
تویی که
تو روز روشن
خودت را از من دریغ می کنی…
::
::
سر به گوش من بگذار
و آرام بگو :
دوستت دارم…
از چه می ترسی ؟!
فردا دوباره میتوانی انکار کنی…!
::
::
هر آهنگی که گوش میدهم
به هر زبانی که باشد
بغضم را میشکند…
نمی دانم…
بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است…!
::
::
حســــــرت!
یعنی رو به رویــــــــم نشسته ای
و باز خیســـــی چشمـــانـــم را،
آن دستمال خشک بی احساس پاک کنـــــد
حســــــرت!
یعنی شانه هایت دوش به دوشـــــــم باشد
اما نتوانــــم از دلتنگی به آن پناه ببـــــــرم
حســــــرت!
یعنی تــــو که در عین بـــــــــودنت
داشتنت را آرزو می کنــــــــم…!
::
::
به یادگار ساعتی بر دست ات بسته ام…
که یادت نرود!!
چقدر زمان باید بگذرد…
تا یکی مثل من دوباره عاشق یکی مثل تو شود
::
::
تمام اسپند های دنیا را نذر ِ دوباره دیدنت
می سوزانم…
تا دودشان در چشم خودم برود
و باز هم بهانه ی اشک هایم باشد.
::
::
هرچقــدر هم که زمین گرد باشد…
ما دیگر هیچ کجا به هم نخواهیم رسید!
پس بچـــرخ تا بچــــرخیم…
::
::
می دانی چرا دوستت داشتم ؟
چون در آن زمان مترسکی بیش نبودم
که به دوستی با کلاغ هم رضایت داشت